ضررهای عدم رشد عاطفی در کودکان و نوجوانان
بنام خدا
با سلام
بیشتر مشکلات کشور ما به دلیل مدیران ناکارآمد هست ، وقتی می بینند افراد در مناصب و مقامها و جایگاه های خود، نالایق و حتی مُضِر هستند باز هم از ادامه ی ناکارامدی آنها جلوگیری نمیشود و بودجه ای به عنوان حقوق و دستمزد، از بیت المال تلف میشود و به کسانی داده میشود که نه توان کار دارند نه دانش کار و نه تعهد به کار و اساسا آمدنشان به کار هم از روی ضابطه نبوده و با رابطه و آشنابازی و سفارش این و آن جذب کار شدند هم در سطوح پایین هم میانی هم سطوح بالا در ادارات و در هر صنف و جایگاهی . پایین بودن بهره دهی و عدم بهره دهی آنها موجب کند شدن و حتی توقف امور میشود . بیاد می آورم زمانی که رئیس جمهور رئیسی میخواست سواحل را آزاد کنند عده ای از اجرای دستور خودداری میکردند و خبرنگاران صدا و سیما بقدری دنبال کار رفتند تا توانستند با رسانه ای کردن موضوع، تا حد زیادی آن کارمندان خودسر را مجبور به اطاعت از دستور مقام بالا دستی بکنند . و در زمان راه اندازی سامانه ی مجوز کسب و کارها هم باز همان خودسران حاضر نبودند همکاری کنند و دولت مدام مهلت را برای آنها تمدید میکرد اما آنها عزم پیروی از دستور را نداشتند که همینها اگر در کشورهای اروپایی و امریکا بودند همان روز از مقام و پست خود عزل میشدند بعد میگویند در این کشور دیکتاتوری هست بله دیکتاتوری هست اما از سوی کارمندان و مدیران که به دستورات اداری توجه ندارند و کار خود را میکنند و برایش بهانه هایی هم در آستین دارند . بوقهای مزدور میگویند در ایران اختناق هست ! این چه اختناقی هست که سلبریتی ها هر طور بخواهند حرف میزنند و عمل میکنند و کارمندان و مدیران ادارات به دلخواه خود رفتار میکنند و عده ای ناآگاه در کوچه و خیابان و مترو و مغازه و تاکسی فحش و ناسزا به مقامات میدهند و شعارهای ساختار شکنانه مرگ بر فلانی و مرگ بر بهمانی میگویند ! در کدام کشوری مردم تا این حد آزادی بیان دارند ؟ یا در کشوری که حجاب جزو قانون دینی و مدنی هست، عده ای بی حجاب در خیابانها ظاهر میشوند، و استدلالشان هم این است که حجاب امر شخصی هست اما وقتی مورد مزاحمتهای خیابانی قرار گرفتند توقع دارند قانون و مامور قانون بیاید مانع مزاحمت مزاحمین شود، آنجا دیگر نمیگویند تحریک شدن مزاحم هم امر شخصی هست، دلش خواسته تحریکش را به نوعی تسکین دهد. حجاب و رعایت پوشیدگی ضرورت و جزو قانون کشور است و امر شخصی نیست، زن فقط در چهاردیواری خانه اش ، میتواند راجع به نوع پوشش تصمیم بگیرد نه در خیابان و کوچه و بازار و پاساژ که متعلق به همه ی مردم هست و همه حق دارند بدون دغدغه و شوکهای جنسی از آن استفاده کنند و نمیخواهند در محیط جامعه هر جا سر میچرخانند عده ای زن و دختر بی حجاب را ببینند که با نمایش مو و اندام خود به دنبال جلب توجه و تسکین عقده های حقارت درونی خود هستند ، این عده زن و دختر بی حجاب حق ندارند با خودخواهی در محیطهای عمومی که متعلق به همه هست بی حجاب شوند حتی در کشورهای اروپایی هم بعضی امور شخصی را ، قانون منع میکند و سلب آزادی میکند چون صلاح فرد و جامعه در آن هست، مثلا فروش سیگار و مشروب به افراد زیر 18 سال ممنوع هست و نوجوان نمیتواند بگوید این یک امر شخصی هست و دلم میخواهد انجام دهم
در خانواده ها اغلب فرزند سالاری حاکم هست و آنقدر بچه را وانهاده و رها تربیت میکنند که در بزرگسالی برای بزرگتر، تره هم خُرد نمیکند، و در آموزش و پرورش روشهای کهنه و ناکارامد هنوز جریان دارد مثلا اگر دانش آموزی کم کاری کند والدین او را به مدرسه کشانده بعد آنقدر آن پدر یا مادر را سرزنش میکنند انگاری آنها هم دانش آموز مدرسه هستند و همین تحقیر و توبیخ کردن والدین دانش آموز موچب میشود که آنها از مدرسه و درس خواندن بچه خاطره ی بد پیدا کنند و از ارتباط برقرار کردن با مدرسه دلسرد شوند و دانش آموز را هم به حال خود رها کنند و موجب ترک تحصیل او شوند . و در مناطق پایین شهر و حومه ی شهر در مدارس بقدری دانش آموز تحقیر میشود که در بزرگسالی با رفتارهای ضد اجتماعی و قانون گریزی.میخواهد انتقامش را از همه عالم و آدم بگیرد
نهادهای تربیتی و آموزشی باید از دبستان تا دانشگاه به نسل اینده بیاموزند که از قوانین پیروی کنند و این قانون پذیری با شیوه های حساب شده ، تعلیم داده شود تا درونی شود .
خانواده ها و متولیان تعلیم و تربیت به کودکان و نوجوانان مرام و معرفت آموزش بدهند ، مرام یعنی اساسنامه ، آیین نامه ، دستور العمل و بروشور نحوه مصرف خودشان در این دنیا که عمر و حیاتشان را صرف چه چیزی کنند ، به آنها معرفت یعنی شناخت و آگاهی بدهند که خوب را از بد و حق را از باطل تشخیص دهند ، وقتی میگویند فلانی با مرام هست یعنی از یک دستورالعمل و مرامنامه ی صحیحی پیروی میکند ، یا میگویند فلانی معرفت دارد یعنی آگاهی و شناخت دارد و میداند چگونه رفتار کند
باید در مراکز تعلیم و تربیت روی رشد عاطفی کودکان و نوجوانان و جوانان کار شود تا اگر در خانواده ای بی عاطفه قرار دارند حداقل راه و رسم مهرورزی را در مراکز آموزشی یاد بگیرند تا افرادی رئوف و مهربان و با عاطفه بار بیایند تا قاتلین بی رحمی نشوند که در اغتشاشات با سَبُعیت و درنده خویی تمام به همنوعان خود صدمه بزنند . اعمال وحشیانه ی آنها هیچ توجیهی ندارد که بگویند چون فکر میکردند کار درستی هست و مرتکب آن شدند ، اعمال آنها فقط از قلبهای سنگی و بی عاطفه و بیرحم سر میزند چون در خانواده هایشان رشد عاطفی نکرده بودند حتی دزدی و اختلاس از عدم رشد عاطفی نشأت میگیرد و از افرادی بیرحم سر میزند که رحمی به حال مردم مال باخته ندارند و فقط به فکر منافع خود هستند . آموزش و پرورش باید تفکر و تحقیق و مشورت کردن را به نسل جوان آموزش دهد که بعدها در بزرگسالی مثل عروسکهای کوکی تحت تاثیر حرفهای فتنه انگیزانه ی دشمنان قرار نگیرند و بیاموزند که هر چه از رسانه های معاند و افراد مغرض میشنوند و می بینند را دربست باور نکنند و نپذیرند و حتما درباره ی صحت و سقم آن تحقیق کنند و روی موضوع تفکر کنند و در خصوص تصمیماتشان با دیگران مشورت کنند و سرخود عمل نکنند . خانواده ها و مدارس ، دین را به بچه ها بصورت خشک و دستوری آموزش ندهند چون پشت هر عبادتی ، فکر و فلسفه ای هست و آن فکر و علت را برای دانش آموز و دانشجو تبیین کنند که بعدا در هجوم و شبیخون فرهنگی دشمن ، دین و ایمان و اعتقاد خود را نبازند و از دیدن چند عابد بی عمل و بد عمل از دین زده نشود و بداند که آنها نماینده ی دین نیستند . اعرف الحق تعرف اهله . اول دین و حق را بشناسند تا بتوانند اهل دین و حق را تشخیص دهند و اعمال افراد را معیار تشخیص حق قرار ندهند بلکه دین و حق را معیار شناسایی افراد قرار دهند . وقتی معیار "حق" به دست آمد دیگر اهل باطل حتی اگر لباس اهل حق پوشیده باشند، را میتواند تشخیص دهد.
درباره آهنگ و موسیقی و فیلم و سینما میتواند این تشخیص را بدهد که آیا بر معیار حق هست یا جفنگیات و خزعبلات و هوای نفس خواننده و فیلمساز است که برای پول درآوردن هر لاطائلاتی را به اسم شعر و آهنگ و فیلم به خورد مردم میدهد. در کشورهای غربی حتی کارتون میسازند به دنبال یک هدفی هستند یا میخواهند یک اشتباهی که در گذشته ی کشورشان از سوی دولت و حکومت و افراد اتفاق افتاده را توجیه و تطهیر کنند و یا در زمان حال میخواهند جریانی را بوجود بیاورند یا برای آینده نقشه ای دارند که میخواهند در زمان و مکان مناسب آن را پیاده کنند . و طبق قانون جذب هم بیننده آنها را جذب کند چون وقتی مطلبی بارها و بارها در ذهن و چشم مخاطب تکرار شود بالاخره جذب خواهد کرد .
در مدارس و دانشگاه ها روی تربیت دختران خیلی کار شود که زنان و دختران ما سالها از دو ضعف بزرگ رنج بردند یا شخصیتشان بسیار ضعیف و وابسته بار آمده یا برعکس بسیار سرکش و گستاخ و مردانه و بی بند و بار و با آزادی بیش از حد تربیت شدند که در زندگی زناشویی نمی توانند برای شوهر ، مثل یک زن رفتار کنند و همین موجب میشود که مرد آنها به سمت زنانی که زنانگی بیشتری از خود نشان میدهند جذب شوند و این قضیه در مورد زنهای ضعیف هم اتفاق میافتد و مرد آنها به دنبال زنی قوی به سمت زنان دیگر میرود . پس زنان و دختران باید با حد تعادل تربیت شوند بدانند که کجا باید نرم باشند و کجا سخت ، که بقول سعدی " درشتی و نرمی به هم در بِه است " و دائم عبوس و سختگیر و خشک و بیروح و بی انعطاف نباشند و یا دائم شل وارفته و فشل نباشند که قدرت نه گفتن نداشته باشند و از آنها سوء استفاده شود یا بخاطر ضعف شخصیتی و دهن بینی و اطاعت محض از دیگران دچار ضرر و خُسران شوند و عده ای هم برعکس ، دائم سرکش و گستاخ و بی پروا باشند و موجودی غیر قابل تحمل برای خانواده و اطرافیان . نوع تربیت به گونه ای باشد که بدانند در برابر نامحرم خشک و سختگیر باشند و در برابر همسر رئوف و مهربان و با انعطاف و در برابر دزد مال و جان و عفافشان سرکش و گستاخ باشند و اجازه ندهند به آن تعرضی شود . اما متاسفانه حاصل تربیت نادرست دختران و زنان این شده که در برابر نامحرم لوندی و عشوه گری و شوخی و خنده و ناز و غمزه و انعطاف و نرمی دارند و در برابر شوهر سرکشی و گستاخی و عبوسی و سختگیری بیجا . و این میشود که آمار طلاق بالا میرود و آمار ازدواج کم میشود چون جوانان وقتی زنان و دختران را چنین می بینند ترس و نگرانی آنها را فرا میگیرد که پس فردا به سرنوشت مرد فامیل و همسایه و همکار دچار شوند که زن و دخترشان قابل تحمل برای زندگی نیستند و نه به فکر جمع آوری مال هستند نه به فکر مادری برای فرزندان و نه به فکر همسری برای شوهر و صبح تا شب سرشان در گوشی های موبایل و با اقوام و دوستان هستند و بچه هایشان به حال خود بزرگ میشوند و شوهر به حال خود رها میشود و مال و سرمایه ای هم که وارد زندگی میشود خرج تجمل گرایی و ریخت و پاش و چشم و هم چشمی زن و دختر خانواده میشود و همیشه گرفتار و مقروضند و با هم دعوا دارند بر سر اینکه فلان چیز در خانه کم هست یا نیست یا فلان چیز را ندارم و دیگران دارند و امثالهم و مرد را مجبور میکنند برود به هر طریقی هست یا با جان کندن یا با دزدی و کلاهبرداری ، خانواده را راضی کند . ما باید از کودکی به فرزندانمان قناعت و روشهای سرمایه اندوختن و پول خرج کردن صحیح را آموزش دهیم و راه و رسم شوهر داری و بچه داری و خانه داری به دختران و زنان بیاموزیم ، اما متاسفانه همه ی آمال و آرزوهای خانواده ها این شده که از زن و دختر، دکتر و مهندس بسازند که برود مثل مرد کار کند و پول در بیاورد و خانواده را هم به حال خود رها کند که در مدارس شاهد دانش آموزانی هستیم که مادرشان پزشک و استاد دانشگاه و مهندس هستند اما تمام هم و غم خود را متمرکز به کارشان کرده و از نوجوان و جوان خود غافل هستند و آنها با مشکلات روحی روانی فکری و اخلاقی و جنسی مواجه هستند . دکتر مهندس شدن زن، خوب هست اما برنامه ی زندگی را طوری تنظیم کرد که اولویت اول با وظایف طبیعی زن باشد وظیفه ی مادری و همسری فراموش نشود . که فرزندان در شرایط بی مهری و بی توجهی ، رشد عاطفی نمیکنند و رشد شخصیتی کافی ندارند