چهل اسماء الهی
شفا و درمان با نامهای خدا
شیخ صدوق قدس سره در کتاب توحید از حضرت صادق علیه السلام و آن حضرت از پدران خود چنین روایت می نمایند ، که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند : به درستی که از برای خدای تبارک و تعالی نود و نه اسم است ، و کسی که احصاء کند آن ها را داخل بهشت می گردد
معنای احصاء نه فقط تعداد و به شماره نمودن اسماء الهی است بلکه احصاء ، احاطه و اطلاع بر معنای اسماء حقتعالی است نخستین چیزی که ما را به جاده هدایت رهبری می نماید ، و درب معرفت و شناسائی خدا را بر روی ما می گشاید ، و صفات او را به ما نشان میدهد همان اسماء الحسنی ای است که خداوند درسوره اعراف به آن اشاره فرموده اند : ( و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها ) ( خدا را نامهای نیکوست بدانها خدا را بخوانید ) و اگر همان طوری که امر فرموده او را به همین اسماء الحسنی بخوانیم ، و در اوقات شبانه روزی روی توجه و نیازمندی به در خانه فیض و احسانش بنمائیم البته به کرمش ما راقبول می فرماید و در جایگاه قرب خود منزل می دهد و در آخرت در آن ضیافت خانه بهشتی ، و محل کرامت ما را گرامی می دارد
۱ - الله
مشتق است از اله و له ، یعنی الهیت بدون معبودیت تحقق نپذیرد .
۲ - الواحد ۳ - الاحد
احد به معنای نفی اجزاء و اعضاء ، و واحد به معنای نفی شریک و نظیر و مثل و مانند .
۴ - الصمد
قائم به نفس و غنی از غیر می باشد .
۵ - الاول ، ۶ - والاخر
الاول یعنی آن کسی که از برای وجود او ابتدائی نیست و قبل از او چیزی نیست .
و الاخر یعنی آن کسی که از برای وجود او انتهائی نیست و همیشه باقیست .
۷ - السمیع
به معنای بسیار شنونده است ، یعنی بالذات خود تمام اقسام شنیدنیها را درک می نماید .
۸ - البصیر
یعنی بینا است ، و بذات خود تمام دیدنیها از آن چه ظاهر و آن چه مخفی است ادارک می نماید .
۹- القدیر
به معنای توانائی و قدرت داشتن بر ایجاد شی ء .
۱۰ - القاهر
یعنی غالب بر هر چیزیست و تمام موجودات ذلیل و منقاد او می باشند .
۱۱ - العلی ، ۱۲ - الاعلی
( العلی ) یعنی عالی و فوق عالی است ، زیرا که العلی دلالت بر علو و رفعت مقام دارد ، و ( الاعلی ) دلالت بر فوق علو و رفعت می کند .
۱۳ - الباقی
یعنی همیشه باقی است ، و منزه و مبراء از عوارض ممکنات است .
۱۴ - البدیع
ابداع یعنی ایجاد نمودن شی ء ، ابتدائا بدون آن که مسبوق باشد به ماده و مدت ، و یا مسبوق باشد به عدم زمانی .
۱۵ - الباری
خالق خلائق و موجود تمام مخلوقات ، و بعضی گفته اند ، الباری ماخوذ است از براء ، که به معنای خاکست یعنی خلق نموده آن را از خاک .
۱۶ - الاکرام
یعنی ارجمند و گرامی ، به معنی کریم هم آمده .
۱۷ - الظاهر
اگر ماخوذ از ظهور ضد خفاء باشد ، یعنی ظاهر به آثار قدرت و هویدا است به شواهد حکمت ، و پیدا است به دلائل و براهین .
۱۸ - الباطن
یعنی باطن است به حقیقت ، و باطن هر چیزیست یعنی عالم و دانای به هر موجودی می باشد .
۱۹ - الحی
یعنی همیشه بذات خود زنده و پاینده است ، و موصوف می باشد به حیات و علم و قدرت و ادراک .
۲۰ - الحکیم
برای این اسم مبارک دو معنی گفته شده ، یکی آن که ( الحکیم ) یعنی العالم زیرا که حکمت در لغت به معنای علم است و بنابراین معنی ( الحکیم ) از صفات ذات می باشد و دیگر آن که ( الحکیم ) به معنای اتقان در فعل و عملست .
حقتعالی حکیم است یعنی افعال او متقن و محکم و مشتمل بر مصالح بسیار ، و هر چیزی را به جای خود قرار داده ، و بنابراین معنی ( الحکیم ) از صفات افعال می باشد ، نه از صفات ذات ، یعنی افعال او محکم و از روی حسن تدبیر به عمل آمده .
۲۱ - العلیم
( العلیم ) مبالغه در علم و اشاره به سعه علم حق عز و جل ، و احاطه علمیه او به تمام ممکنات قبل از وجود آن ها و هنگام وجود آن ها می باشد ، و این که به هیچ نحو تغییر و تبدلی در علم ازلی او راه ندارد ، و ظاهر و باطن نزد او مساویست .
۲۲ - الحلیم
یعنی صاحب حلم ، و حق تعالی را حلیم گویند که هر چیزی را در وقت خود انجام می دهد ، و در عقاب عاصی و در انتقام مظلوم با آن که دارای قدرت تامه است عجله نمی کند .
۲۳ - الحفیظ
اشاره به کمال حفظ الهی جل شانه می باشد ، پس خداوند نگهدارنده هر چیزی است که در آسمان و زمین است ، و حافظ و نگهبان تمام موجودات می باشد و بلا را از آن ها می گرداند .
۲۴ - الحق
یعنی ثابت و دائم به ذات خود و حق در مقابل باطل ، چون وجود در مقابل عدم است .
۲۵ - الحسیب
برای ( الحسیب ) سه معنی گفته شده ، اول کفایت کننده ، دوم محاسب یعنی حساب کننده ، سوم محصی و عالم ، یعنی چیزی بر او مخفی و پوشیده نیست .
۲۶ - الحمید
یعنی المحمود ، و حمد نقیض ذم است ، و سزاوار این است که عبد در همه حال شدت ، راحتی ، فقر ، غنا ، صحت و مرض مشغول حمد و ثناء پروردگار باشد زیرا که از مستحق ستایش است .
۲۷ - الحفی
برای ( الحفی ) دو معنی گفته شده ، یکی عالم و دیگر لطیف ، یعنی عالم است به تمام امور و محیط است به تمام موجودات ، لطیف است به نیکوئی و لطف و مهربانی .
۲۸ - الرب
رب به معنای مالک و تربیت کننده است .
۲۹ - الرحمن
یعنی صاحب رحمت واسعه ، و رحمت او همه چیز را فرا گرفته ، و به همین رحمت واسعه الهی است که به هر جنبنده ای روزی می دهد .
۳۰ - الرحیم
یعنی رحم کننده به مومنین ، و رحمتی که از رحیم استفاده می شود مخصوص به مومن است .
۳۱ - الذاری
یعنی خالق
۳۲ - الرازق
یعنی خداوند روزی دهنده تمام موجودات می باشد و همگی بر سر خوان احسانش روزی می خورند .
۳۳ - الرقیب
یعنی صاحب اختیار و حافظ ، آن چنان که چیزی از او غائب و مخفی نمی گردد .
۳۴ - الرائی
یعنی عالم به مبصرات و بیننده دیدنیها و خدای عز و جل بذات خود بینا و شنوا است ، نه بجارحه چشم و گوش .
۳۵ - السلام
یعنی حقتعالی سالم از هر عیب و نقصی است و زوال و انتقال و فنا و موت در ساحت قدس او راه ندارد .
۳۶ - المومن
یعنی مصدق و تصدیق کننده عبد را مومن گویند .
۳۷ - المهیمن
یعنی خداوند شاهد است بر خلق و بر افعال و اقوال و کردار آن ها .
۳۸ - العزیز
به معنای قوت و غلبه و شدت است ، و آن غالبی است که چیزی او را مغلوب و عاجز نمی کند ، و عزیز به معنای پادشاه هم آمده است .
۳۹ - الجبار
برای ( الجبار ) سه معنی گفته شده ، اول قاهر ، یعنی برای حقتعالی بزرگی و عظمت و جبروتست ، دوم عالی ، یعنی فوق مخلوقات است ، سوم جبران و تلافی کننده پس خدا کس است که جبران و تلافی می نماید فقر و حاجت خلق را .
۴۰ - المتکبر
متکبر ماخوذ از کبریاء است ، و حق تعالی متکبر است یعنی منزه و مبراء از صفات مخلوقین است .
بنام خدا