شفا و درمان با نامهای خدا

شیخ صدوق قدس سره در کتاب توحید از حضرت صادق علیه السلام و آن حضرت از پدران خود چنین روایت می نمایند ، که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند : به درستی که از برای خدای تبارک و تعالی نود و نه اسم است ، و کسی که احصاء کند آن ها را داخل بهشت می گردد

معنای احصاء نه فقط تعداد و به شماره نمودن اسماء الهی است بلکه احصاء ، احاطه و اطلاع بر معنای اسماء حقتعالی است نخستین چیزی که ما را به جاده هدایت رهبری می نماید ، و درب معرفت و شناسائی خدا را بر روی ما می گشاید ، و صفات او را به ما نشان میدهد همان اسماء الحسنی ای است که خداوند درسوره اعراف به آن اشاره فرموده اند : ( و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها ) ( خدا را نامهای نیکوست بدانها خدا را بخوانید ) و اگر همان طوری که امر فرموده او را به همین اسماء الحسنی بخوانیم ، و در اوقات شبانه روزی روی توجه و نیازمندی به در خانه فیض و احسانش بنمائیم البته به کرمش ما راقبول می فرماید و در جایگاه قرب خود منزل می دهد و در آخرت در آن ضیافت خانه بهشتی ، و محل کرامت ما را گرامی می دارد

۱ - الله

مشتق است از اله و له ، یعنی الهیت بدون معبودیت تحقق نپذیرد .

۲ - الواحد ۳ - الاحد

احد به معنای نفی اجزاء و اعضاء ، و واحد به معنای نفی شریک و نظیر و مثل و مانند .

۴ - الصمد

قائم به نفس و غنی از غیر می باشد .

۵ - الاول ، ۶ - والاخر

الاول یعنی آن کسی که از برای وجود او ابتدائی نیست و قبل از او چیزی نیست .

و الاخر یعنی آن کسی که از برای وجود او انتهائی نیست و همیشه باقیست .

۷ - السمیع

به معنای بسیار شنونده است ، یعنی بالذات خود تمام اقسام شنیدنیها را درک می نماید .

۸ - البصیر

یعنی بینا است ، و بذات خود تمام دیدنیها از آن چه ظاهر و آن چه مخفی است ادارک می نماید .

۹- القدیر

به معنای توانائی و قدرت داشتن بر ایجاد شی ء .

۱۰ - القاهر

یعنی غالب بر هر چیزیست و تمام موجودات ذلیل و منقاد او می باشند .

۱۱ - العلی ، ۱۲ - الاعلی

( العلی ) یعنی عالی و فوق عالی است ، زیرا که العلی دلالت بر علو و رفعت مقام دارد ، و ( الاعلی ) دلالت بر فوق علو و رفعت می کند .

۱۳ - الباقی

یعنی همیشه باقی است ، و منزه و مبراء از عوارض ممکنات است .

۱۴ - البدیع

ابداع یعنی ایجاد نمودن شی ء ، ابتدائا بدون آن که مسبوق باشد به ماده و مدت ، و یا مسبوق باشد به عدم زمانی .

۱۵ - الباری

خالق خلائق و موجود تمام مخلوقات ، و بعضی گفته اند ، الباری ماخوذ است از براء ، که به معنای خاکست یعنی خلق نموده آن را از خاک .

۱۶ - الاکرام

یعنی ارجمند و گرامی ، به معنی کریم هم آمده .

۱۷ - الظاهر

اگر ماخوذ از ظهور ضد خفاء باشد ، یعنی ظاهر به آثار قدرت و هویدا است به شواهد حکمت ، و پیدا است به دلائل و براهین .

۱۸ - الباطن

یعنی باطن است به حقیقت ، و باطن هر چیزیست یعنی عالم و دانای به هر موجودی می باشد .

۱۹ - الحی

یعنی همیشه بذات خود زنده و پاینده است ، و موصوف می باشد به حیات و علم و قدرت و ادراک .

۲۰ - الحکیم

برای این اسم مبارک دو معنی گفته شده ، یکی آن که ( الحکیم ) یعنی العالم زیرا که حکمت در لغت به معنای علم است و بنابراین معنی ( الحکیم ) از صفات ذات می باشد و دیگر آن که ( الحکیم ) به معنای اتقان در فعل و عملست .

حقتعالی حکیم است یعنی افعال او متقن و محکم و مشتمل بر مصالح بسیار ، و هر چیزی را به جای خود قرار داده ، و بنابراین معنی ( الحکیم ) از صفات افعال می باشد ، نه از صفات ذات ، یعنی افعال او محکم و از روی حسن تدبیر به عمل آمده .

۲۱ - العلیم

( العلیم ) مبالغه در علم و اشاره به سعه علم حق عز و جل ، و احاطه علمیه او به تمام ممکنات قبل از وجود آن ها و هنگام وجود آن ها می باشد ، و این که به هیچ نحو تغییر و تبدلی در علم ازلی او راه ندارد ، و ظاهر و باطن نزد او مساویست .

۲۲ - الحلیم

یعنی صاحب حلم ، و حق تعالی را حلیم گویند که هر چیزی را در وقت خود انجام می دهد ، و در عقاب عاصی و در انتقام مظلوم با آن که دارای قدرت تامه است عجله نمی کند .

۲۳ - الحفیظ

اشاره به کمال حفظ الهی جل شانه می باشد ، پس خداوند نگهدارنده هر چیزی است که در آسمان و زمین است ، و حافظ و نگهبان تمام موجودات می باشد و بلا را از آن ها می گرداند .

۲۴ - الحق

یعنی ثابت و دائم به ذات خود و حق در مقابل باطل ، چون وجود در مقابل عدم است .

۲۵ - الحسیب

برای ( الحسیب ) سه معنی گفته شده ، اول کفایت کننده ، دوم محاسب یعنی حساب کننده ، سوم محصی و عالم ، یعنی چیزی بر او مخفی و پوشیده نیست .

۲۶ - الحمید

یعنی المحمود ، و حمد نقیض ذم است ، و سزاوار این است که عبد در همه حال شدت ، راحتی ، فقر ، غنا ، صحت و مرض مشغول حمد و ثناء پروردگار باشد زیرا که از مستحق ستایش است .

۲۷ - الحفی

برای ( الحفی ) دو معنی گفته شده ، یکی عالم و دیگر لطیف ، یعنی عالم است به تمام امور و محیط است به تمام موجودات ، لطیف است به نیکوئی و لطف و مهربانی .

۲۸ - الرب

رب به معنای مالک و تربیت کننده است .

۲۹ - الرحمن

یعنی صاحب رحمت واسعه ، و رحمت او همه چیز را فرا گرفته ، و به همین رحمت واسعه الهی است که به هر جنبنده ای روزی می دهد .

۳۰ - الرحیم

یعنی رحم کننده به مومنین ، و رحمتی که از رحیم استفاده می شود مخصوص به مومن است .

۳۱ - الذاری

یعنی خالق

۳۲ - الرازق

یعنی خداوند روزی دهنده تمام موجودات می باشد و همگی بر سر خوان احسانش روزی می خورند .

۳۳ - الرقیب

یعنی صاحب اختیار و حافظ ، آن چنان که چیزی از او غائب و مخفی نمی گردد .

۳۴ - الرائی

یعنی عالم به مبصرات و بیننده دیدنیها و خدای عز و جل بذات خود بینا و شنوا است ، نه بجارحه چشم و گوش .

۳۵ - السلام

یعنی حقتعالی سالم از هر عیب و نقصی است و زوال و انتقال و فنا و موت در ساحت قدس او راه ندارد .

۳۶ - المومن

یعنی مصدق و تصدیق کننده عبد را مومن گویند .

۳۷ - المهیمن

یعنی خداوند شاهد است بر خلق و بر افعال و اقوال و کردار آن ها .

۳۸ - العزیز

به معنای قوت و غلبه و شدت است ، و آن غالبی است که چیزی او را مغلوب و عاجز نمی کند ، و عزیز به معنای پادشاه هم آمده است .

۳۹ - الجبار

برای ( الجبار ) سه معنی گفته شده ، اول قاهر ، یعنی برای حقتعالی بزرگی و عظمت و جبروتست ، دوم عالی ، یعنی فوق مخلوقات است ، سوم جبران و تلافی کننده پس خدا کس است که جبران و تلافی می نماید فقر و حاجت خلق را .

۴۰ - المتکبر

متکبر ماخوذ از کبریاء است ، و حق تعالی متکبر است یعنی منزه و مبراء از صفات مخلوقین است .